یکی میگفت:جواب 99% همه سوال ها یه چیز بیشترنیست؛"پول"!
یکی دیگه میگفت:آنچه پیش میآید مهم نیست اما واکنشها نسبت بـه آن پُراهمـیت است.
یه آدم حسابی میگفت:آدم سه جور است: مرد، نیمهمرد و هَپَلی هَپو و.»
و توضیح داد:
هَپَلی هَپو کسی است که میگوید و کاری نمیکند. نیمهمرد کسی است که کاری میکند و میگوید. اما. مرد آن است که کاری میکند و نمیگوید.»
یکی که شکست خورده بود میگفت:غمناک ترین لحظه زندگی را از کسی تجربه میکنی که شیرین ترین خاطرات زندگی را با او داشتی.
یک دمدمی مزاج میگفت:اهمیتی نداره که ما چی میخوایم، وقتی بدستش میاریم طالب چیزه دیگه ایی میشیم!
یکی که غصه داشت میگفت:حالا، فقط یک کار باقی مانده که باید انجام بدهم: هیچ!
هیچ تعلقی نمی خواهم، هیچ خاطره ای، هیچ دوستی، هیچ عشقی.اینها همه، تله هستند.
یکی مونده به آخری میگفت:خودم را قضاوت کردم،دیدم یک آدم مهربانی نبودهام.من سخت خشن و بیزار درست شده ام!
شاید اینطور نبودم تا اندازهای هم،زندگی وروزگارمرااینطورکرد.
آخرین نفر هم گفت:چیزهایی هست که از دست رفتنشان را هیچچیزی در دنیا نمیتواند جبران کندنمیدانی چه روزهایی را بیتو گذراندهام!بهخاطر اینروزها از تو بدم میآید.
.
هرشب و هرشب از این دست جملات که تو کتاب ها خوندم یا تو فیلم ها شنیدم تو ذهنم تکرار میشه وتکرار و تکرار
چرا اومد؟ چرا نموند؟ چرا رفت؟
چرا من با این حافظه لعنتی که هنوز بعد پونزده سال تک تک جملات و رفتارها و مکانها، بوها لبخندها،بغضها و اون حس های مشترک رو برام جوری تداعی میکنه که انگار همین دیروز اتفاق افتاده، نمیتونم فراموش کنم که کی بودم و چی شده و الان چی هستم.
همیشه غبطه خوردم به حال کسانی که حافظه ضعیفی دارن همیشه!
درباره این سایت